دسته بندی : داستان های کوتاه ,,
- بازدید : (3105)
پدر پیری دستش را روی شانه پسرش گذاشت و از او پرسید:تو قوی تری یا من؟پسر گفت:من!
پدر با کمی دلشکستگی دوباره پرسید: تو قوی تری یا من؟ پسر گفت:من!
پدر با دلی گرفته به یاد همه زحماتی که برای پسرش کشیده بود دستش را از روی شانه پسر برداشت و دورتر شد
دوباره پرسید: تو قوی تری یا من؟ پسر گفت: شما!
پدر پیر با تعجب پرسید: چرا نظرت عوض شد؟
پسرگفت: وقتی دست شما روی شانه هایم بود حس می کردم یک کوه پشتیبان من است!!

پدر یعنی تپش در قلب خانه
پدر یعنی تسلط بر زمانه
پدر احساس خوب تکیه بر کوه
پدر یعنی تسلی وقت اندوه
پدر یعنی ز من نام و نشانه
پدر یعنی فدا گردیده ی افراد خانه
پدر یعنی غرور و مستی من
پدر یعنی تمام هستی من
نظرات شما بسیا مهم و حیاتی است. با تشکر

بخش نظرات این مطلب
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .